دیروز برای انجام کارهای بیمه بیکاری مجبور بودم برم اداره کار خیابون طالقانی از اونجایی که مامانی مهرسا هم وقت دندان پزشکی داشت و کسی نبود که مهرسا خانم را نگه داره مجبور شدم با خودم ببرمش البته بابایی هم با ما اومد و همش مهرسا بغل بابائیش بود(دستش درد نکنه کلی خسته شد).خیابان طالقانی هم که طرح ترافیک و نمیشه با ماشین رفت به همین خاطر مجبور شدیم با اتوبوس بریم و من کلی نگران بودم که مهرسا نا آرومی کنه و اذیت بشیم ولی همین که سوار اتوبوس شد کلی ذوق زده شد و همش جیغ میزد و بازی میکرد خلاصه اینکه انگار این مهرسا خانم بر عکس مامانش خیلی اتوبوس دوست داره .بالاخره دیروز هم با اون همه نگرانی که از بردم مهرسا داشتم گذشت و کار من هم انجام شد (ال...