دختر یا پسر مسئله این است؟
بابای مهرسا یک پدر بزرگ و مادربزرگ پیر داره که عاشق پسر هستن یادم میاد از روزی که فهمیدن من باردارم همش میگفتن پسره . راستش من هم خوشم می آمد چون همیشه دلم می خواست پسر داشته باشم آخه خیلی پسر دوست داشتم هیچ وقت حتی 1 درصد هم احتمال نمی دادم که نینیم دختر بشه .
هر روز لحظه شماری می کردم که زودتر بفهمم نینیم چی ؟بعد از 5 ماه وقتی رفتم دکتر برای سونوگرافی و دکتر بهم گفت که یک دخمل نازه کلی گریه کردم و ناراحت شدم و به همه گفتم که دختره .خانواده خودم و خانواده بابای مهرسا خیلی خوشحال شدن چون بابا مهرسا خواهر نداره و بابای منم عاشق دختره ولی این بابا بزرگ و مادر بزرگ به همه می گفتن که من دارم دروغ میگم و بچه حتما پسره و من می خوام همشون را سورپرایز کنم.
حالا از اون موقع 11 ماه گذشته و دختر ناز من داره وارد 7 ماه زندگیش میشه باورتون نمیشه اگه بگم دیگه پسر دوست ندارم این قدر مهرسا را دوست دارم که حاضر نیستم یک تار موش را با 100 تا پسر عوض کنم .
ولی هنوز وقتی پیش این بابا و مامان بزرگه میشینم میگن تو باید پسر می آوردی و من را عصبی میکنن.
در آخر میخوام این جمله را به این 2 نفر و همه اونایی که میگن پسر پسر بگم که:
"دختر ناموس خداست و خدا ناموسش را دست هر کسی نمیده "
البته بازم بگم که دختر و پسر نداره چون دوتاش هدیه های الهی هستن