مهرسا السادات مهرسا السادات ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

مهرسا کوچولو

بی خوابی مهرسا خانم

1390/5/25 15:35
نویسنده : مامان مهرسا
391 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز خیلی خسته بودم و تصمیم گرفتم یکم زودتر برم و بخوابم آخه هر شب ساعت 1/5 -2 نصف شب میخوابم بعد از اینکه یکم خونه را جمع و جور کنم لباسای مهرسا را بشورم ظرفا را بشورم .خلاصه دیشب 12/5 رفتم و خوابیدم .ولی چشمتون روز بد نبینه که تا چشمم امد گرم بشه ساعت 1/5 مهرسا خانم بیدار شد و شروع کرد به گریه و زاری .بغل من هم دوست نداشت بیاد همش میگفت بابا بابا .بیچاره با با رضا را هم اسیر کرده بود .خلاصه با بدبختی می خوابوندمش تا میومدم بخوابم بیدار میشد .حسابی کفریم کرده بود آخر سر مجبور شدم بگیرمش توی بغلم و تا صبح همونجوری بخوابیم .خواب که چه عرض کنم تا 5 صبح همین بساط را داشتیم .خلاصه ساعت 7 صبح بود که بیدار شدم و مهرسا ر اهم زدم زیر بغلم و اومدیم خونه مامانی .به مامانی هم گفتم این تو و این نوه ات من دیگه چشمام باز نمیشه .الهی بمیرم بیچاره مامانم هم مهرسا را عوض کرد و صبحانه بهش داد و خوابو ندش منم خوابیدم .

آخرش هم نفهمیدم که مهرسا چش شده بود .بیچاره همسایه ها .با این خونه های پر پرکی این دوره زمونه که حرف می زنی صدات تو خونه همسایس .آخ که چقدر نصف شبی به من و بابا رضا بدو بیراه گفتن ابرو.حقمه یادمه اون موقع ها که بچه نداشتم هر بچه ای صداش در میومد میگفتم اه این مادره چی چی نشدش نمی تونه ساکتش کنه حالا به سر خودم اومدهخجالتحالا همسایه ها میگن بابا این مادره نمی تونه نصف شبی بچشو ساکت کنه .(4 تا فش هم کنارش بهم میدن خنده).

بگذریم .ولی وای که چقدر از این شبایی که مهرسا بیدار میشه و بی خوابی میزنه به سرش بدم میاد .ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آروین
25 مرداد 90 15:53
ممنون از اینکه به ما سر زدید شما هم دختر نازی داری خدا حفظش کنه
مامان النا
25 مرداد 90 17:04
سلام ماشالله مهرسا خانم خیلی دوست داشتنیه خصوصا اونجاییکه الله الله میکنه
مامان زهرا نازنازی
25 مرداد 90 18:18
----------------(\_/) -(\(\----------(≧◡≦) ( =':')--- (..(")(")✿❀❁(")(")
مامان صبا
26 مرداد 90 9:43
سلام عزيز دلم آخ امان از اين شبا واقعا مي فهمم چي مي گي خدا واقعا به پدر و مادرها صبر داده كه تحمل مي كنيم وگرنه واقعا كار سختيه . من و باباي صبا هم از اين دردسرها زياد كشيديم مهرسا جونم انشاءالله يه كمي بزرگتر كه بشه بهتر مي شه شايد داره دندون درمياره و اين اذيتش مي كنه عزيزمي قربونش بشم بوسسسسس
مامان سارا
27 مرداد 90 0:19
آخي كوچولو چقدر خوش ميگذره وقتي ني ني ها گريه مي كنن ، آروم نميشن و نميخوابن نه انشاءاله كم كم خوش خواب تر ميشن به ما هم سر بزنين خوشحال مي شيم
باباي سارا
27 مرداد 90 0:23
در اين شرايط بيچاره بابا ها چي مي كشن كه هم ني ني كوچولو آروم نميشه هم مامان ني ني غر مي زنه
مامان ماهان
27 مرداد 90 0:31
ای واااااااای .... من الان که ماهان بزرگم شده بعضی شبا همین بساط و دارم عزیزم فکر کنم از دندوناش باشه