مهرسا السادات مهرسا السادات ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

مهرسا کوچولو

دردسرهای بچه داری

1390/2/29 13:38
نویسنده : مامان مهرسا
526 بازدید
اشتراک گذاری

مهرسا الان 7 ماهست .راستش بعضی و قتا خیلی خسته میشم و کم میارم به خودم میگم چرا بچه دار شدم .ولی بعد احساس میکنم که دارم ناشکری میکنم و فورا حرفم را پس میگیرم .

همین جا بگم که من از خدای  خودم ممنونم که مهرسا کوچولو را به من و بابارضا داد.خیال باطل

مثلا 2 شب پیش من حالم خوب نبود و میخواستم بخوابم که مهرسا خانم از خواب بیدار شد و تا 5 صبح منو بیدار نگه داشت .نمیدونم طاقت من کمه یا دردسر بچه زیاده .پس چه طور قدیمی ها 5/6 تا بچه میاوردن ککشون هم نمیگزیدسوال

بی خیال ابله

به هر حال شیرینی زندگی به همین بچه و دردسراشه

فقط دعا میکنم که خدا بهم قدرت صبر صبر و بازم صبر و توان بده تا بتونم خوب مهرسا را بزرگ و تربیت کنم .

مهرسا دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان صبا
12 اردیبهشت 90 8:22
سلام عزيزم الهي قربون اون چشماي ناز و كفش خوشگلش كه با لباساش ست كرده . رفتار همه بچه ها مثل همه صبا هم كفشاش رو ميخوره نازي شما هم دقيقا حرفاي منو مي زنيد صبا جون هم من و بابا رضاش رو به قدري خسته مي كنه كه من هم مثل شما يه وقتايي چه چيزايي ميگم و بعد فوري خودم پشيمون ميشم و ميگم خدايا از من نشنيده بگير به خدا خسته بودم و اين حرفا رو زدم به حساب ناشكري نگذار ديروز مامان من مي گفت كه واقعا خداوند براي همين بچه رو اينقدر شيرين خلق كرده كه بشه تحملش كرد وگرنه واقعا بچه داري كار خيلي سختيه به هر حال اين كوچولوهاي نازنين يه روزي بزرگ مي شن و ما هم يه كوچولو نفس مي كشيم گرچه اون موقع هم زحمت هاي ديگري دارن. مهرسا جونم رو خيلي از طرف من ماچش كن
شادی
12 اردیبهشت 90 15:12
سلام مامان مهرسا- منم گاهی وقتا احساس شما رو دارم- وقتی خیلی خسته ام و میخوام استراحت کنم و مهرسا اذیت میکنه میگم خدایا عجب اشتباهی کردم بچه دار شدما- داشتم زندگیمو میکردم سرکار میرفتم به موقع گردش و تفریح به موقع استراحت . ولی وقتی به مهرسا نگاه میکنم میگم خدایا شکرت که این دختر سالم و دوست داشتنی رو به ما دادی و لذت بزرگ کردن و مراقبت از اونو به ما نشون دادی