مهرسا السادات مهرسا السادات ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

مهرسا کوچولو

دلتنگی

1390/2/29 13:33
نویسنده : مامان مهرسا
419 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب یعنی 4 شنبه 7 اردیبهشت بابا رضا رفته بود دانشگاه و چون دانشگاهش دوره مجبوره که شب اونجا بمونه و مهرسا و مامانش هم بیان خونه مامانی و بابایی .بابا رضا عصرا ساعت 7/30 میاد خونه ولی دیشب نیومد و مهرسا خانم هم کلی جیغ  و داد و گریه سر داد سوال.اولش ما فکر کردیم دلش درد میکنه یا لثش میخواره که بیچاره بابایی ساعت 10 شب مجبور شد بره و واسش دندونی بخره ولی بعد کاشف به عمل اومد که نخیییییییییییر دلش برای بابا جونش تنگ شده و مامان مهرسا مجبور شد زنگ بزنه به بابا رضا و گوشی را  بده به مهرسا خانم که درددلی با بابا جونشون بکنند.بابا رضا هم گفت که دختر خوبی باش تا من فردا بیام و ببرمت ددر ولی مهرسا گوش نداد و همچنان گریه کرد و شبی با اذیت و گریه و دلتنگی را به امید فردا و بابا و ددر سپری کرد.

خلاصه دیشب هم که نخوابید و مامان و بابایی و مامانی را کلی اذیت کرد.و الان مامان مهرسا خیلی خستس و لالاداره خمیازه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

منصور و شقایق
8 اردیبهشت 90 13:24
سلام به مامان مهرسا جون جالبه که همه مامانا تو وبلاگشون در مورد دلتنگی مینویسن واسه نی نی هاشون... مرسی از این که واسمون اون حرف زیبا رو گفتین... راستش یه جورایی اشک تو چشمم جمع شد... خیلی دوست داریم اون کارایی رو که گفتین به اتفاق همسرم انجام بدیم مهرسا جون رو واسمون ببوسین بگین از طرف خاله شقایق و دایی منصور
مامانی
8 اردیبهشت 90 14:07
ممنون عزیزم که بمن سر زدی .مهرسا جونو ببوس.مواظبش باش.بازم بمن سر بزن من دارم برای آی وی اف اماده میشم. دوقلوهامم بیان با مهرسا میگم دوست بشن.
مامان آنیسا
8 اردیبهشت 90 14:15
قربون این دخمل ناز با این دلتنگیاش
بوسسسسسسس


مرسی مامان آنیسا جون خدا نکنه آنیسا خوشگلو ببوس
مامان زهرا نازنازی
8 اردیبهشت 90 16:22



مامان زهرا نازنازی مرسی از اینکه هرروز بهم سر میزنی ولی من نمیدونم چرا وبلاگت باز نمیشه و همش خطا میده کلافه شدم.
مامان رها
10 اردیبهشت 90 9:10
سلام عزیزم ممنون که به ما سرزدی مهرسا جون راببوس