مهرسا السادات مهرسا السادات ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

مهرسا کوچولو

دعوای مامان و بابایی شدن مهرسا خانم

1390/3/24 12:23
نویسنده : مامان مهرسا
412 بازدید
اشتراک گذاری

2-3 روزی که مهرسا خانم حسابی بابایی شده و عصرها که بابا رضا میاد خونه میره بغلش و دیگه پایین نمیاد سوالوقتی هم که به زور از باباش میگیرمش تا بنده خدا یه ذره خستگی در کنه جیغ هایی میزنه و گریه هایی میکنه که خدا میدونه .آخه میدونین 2 روز پیش من 1 کوچولو مهرسا را دعوا کردم و فکر میکنم که با من قهر کرده .ای خدا بچه هم بچه های اون دوره زمونه الان از همین کوچیکی نباید بهشون بگی بالای چشمت ابروخمیازهحالا این یک طرف ماجراست  یک طرف دیگه این که در این مواقع همه میخوان کله این  مامان بیچاره را بکنن که چرا به این خانم خانما حرف زدی یکدفعه مامان بزرگا و بابا بزرگا و بابایی همه این مامان بیچاره را دعوا میکنن ابرو.

بشکنه دستی که نمک نداره این همه شبها بیدار بمون پوشک عوض کن حمام ببر و...آخرش هم تحویلت نگیره و بره بغل باباش خدایی خیلی زور داره.ناراحت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان انديا فرشته کوچک
18 خرداد 90 9:42
ممنون دختر شما هم خيلي نازه اتفاقا قبل ازاينکه نظرات شمارو بخونم داشتم از وبلاگتون ديدن ميکردم بوس براي مهرسا جون
آرتین خان
18 خرداد 90 9:54
سلام مرسی که پیش ما اومدی مثل بنده که این روزها آرتین خان مریضه و بی حاله بغل من نمیاد و همش بغل بابا بهمنشه تا میرم ازش بگیرم جیغ میزنه!!!! عجب دوره زمونه ای خواهر .....
رز
18 خرداد 90 10:29
سلام عزیزم اولا از اینکه به ماسر زدید و نظر دادید تشکر می کنم دوما منم حس شمارودارم هامان تا باباش هست منو نمی خواد طرفش می رم گریه می کنه فکر کنم این مسئله اپیدمی شده عزیزم با اجازه لینکت می کنم
عاطفه مامان آوا خانم ناز نازی
18 خرداد 90 11:52
آخ از بابایی بودن این دخترا نگو که دلم خونه . حسابی جاشونو تو دل باباها جا می کنن . چنان عشوه ای برای باباها میان که نگو. من و شوهرم که با هم می آیم از سر کار. چنان منو ضایع میکنه. منو میبینه لبخند می زنه و اونو که میبینه دست و پا میزنه. با هم همدردیم خواهر!!!
مامان زهرا نازنازی
18 خرداد 90 11:58
سلام عزیزم فکر نمی کنم این طور باشه. فقط دخترا خیلی بابایی هستند . الهی همیشه شاد باشید دست گلتون بخاطر تمام زحماتی که میکشید درد نکنه انشاالله مهرسا جون بزرگ میشه و قدردان این زحمات هست
مامان ماهان
19 خرداد 90 17:10
ای خواهر دست رو دلم نزار که حرف دل منو زدی ........... این همه زحمت و سختی بکش آخر سر بابا رو بیشتر تحویل بگیرن بوسسسسس
الی
20 خرداد 90 12:29
اخ مامانی واسه همینه دلم پسر میخواد این دخترا از روز ازل بابایی بودن وهستن
مامان رها
22 خرداد 90 9:27
الهی قربونت برم ناراحت نشو خواهر همه اونلیی که دخمل دارن تقریبا مثل ما هستن آخه گلم معلومه بچه بابایی میشه آخه این مامان بیچاره است که بزور قطره آهن میکنه تو حلق بچه بزور پوشاکشو عوض میکنه بزور غذا بهش میده بزور میخوابونه لباسشو عوض میکنه موهاشو شونه میکنه و گل سر میزنه ولی بابایی فقط فقط بازی میکنه اون هم یک ساعت و خسته که شد تحویل مامان میده هر کی باشه اونو بیشتر دوست داره دروغ میگم بگو دروغ میگی


نه والا خواهر راست میگی