مهرسا در کاخ نیاوران
امروز 19 خرداد ماه 1390 .از اونجایی که امتحانات بابا رضا در حال شروع شدن و مهرسا خانم هم نمیذاره که باباش درس بخونه تدبیری اتخاذ کردیم که هم مهرسا یک ددری بره هم ماروز جمعه ای تو خونه نمونیم و هم بابا رضاش یک کمی درس بخونه .به همین خاطر امروز بابابایی و مامانی و خاله مهناز رفتیم کاخ نیاوران مهرسا هم دختر خوبی بود و با دقت تمام کاخ را نگاه میکرد و احتمالا تو دلش میگفت کاش که خونه بابا رضا و مامان هم به این بزرگی و پر زرق و برقی بود نه یک خونه 75 متری که نصفش را هم مبل و میزناهارخوری و... پر کرده و هر طرفی میخوای بری میگن جیزه و اوخ میشی .
بگذریم ولی خودمونیم زندگی کردن تو این خونه های درندشت هم لذتی داره هی از این اتاق برو اون اتاق از این طبقه برو اون طبقه از این باغ برو اون باغ و...
از قدیم هم که میگن:" آرزو بر جوانان عیب نیست "دیشب هم که شب آرزو ها بود من و بابا رضا هم که جوون و پر از آرزو به همراه مهرسا خانم دعا کردیم که خدا یک خونه یک کم بزرگتر بهمون بده که هم مهرسا خانم راحت بازی کنه و هم ما حوصلمون کمتر سر بره .
این هم چندتا عکس از مهرسا در کاخ نیاوران
مهرسا در کاخ صاحبقرایه