مهرسا السادات مهرسا السادات ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

مهرسا کوچولو

کودک

از پشت دیوار شیشه ای چشمانم در نگاهش موج بر می دارم نگاهی که آرزو مند فرداهاست همه چیز را در طلای بازی می رویاند و قلب کوچکش سرشار از ترنم زندگی است او را در آسمانه های چشمانش می نشانم و برایش قصه ای از زمین امروز می گویم او دیگر مرا به خوبی در اندیشه اش پرورش داده است و جانب من که می آید دلم را سرشار ازابرهای شعف می سازد آینه نگاهش مملو از فروغ ستاره است از رنگارنگی قصه های من می پرسد تا از پشت هوای زنده ذهنش عبور دهد و گلزار فردا را بسازد روزی برایش همه کهکشان را خواهم گفت تا قلب آسمانیش پر از شربت خورشید گردد ...
25 فروردين 1390

تولد مهرسا

روز پنج شنبه مورخ 89/7/29 ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم بعد از گرفتن یک دوش کوچولو و کمی آرایش بابای مهرسا را از خواب بیدار کردم اون هم وقتی منو از زیر قرآن رد کرد ساعت 7 صبح رفتیم دنبال مامانی مهرسا و سه تایی عازم بیمارستان آتیه تهران شدیم .با این که تا اون موقع عمل جراحی نکرده بودم ولی اصلا استرس نداشتم و ذوق داشتم تا زودتر دختر گلم را ببینم.ساعت 10/30 صبح دکترم اومد بعد از احوالپرسی منو بردن اتاق عمل برخورد همه پرسنل اتاق عمل خیلی خوب بود با خوشرویی ازم استقبال کردن همشون می پرسیدن که نی نی چی و اسمشو چی میخوام بذارم؟منم میگفتم یه دخمل خوشگل به نام مهرسا بعد از 2/3 دقیقه بی  هوش شدم هیچی نفهمیدم تا زمانی که تو ریکاوردی شنیدم که صدام م...
22 فروردين 1390

فصل بهار

کلاغه روی دیوار                            صدا می کرد قار و قار می گفت خبرخبردار                       آمده فصل بهار هوا شده پاکِ پاک                         سبزه در آمد از خاک برفها دیگه آب شدند           ...
18 فروردين 1390

دل نوشته برای تو

 زیباترین چشم انداز تندیس نگاه توست و قشنگترین لحظه لحظه ی خندیدن توست ............ هر کس ز خدا می طلبد راحت جانی من طالب آنم که تو بی غصه بمانی ............   ...
17 فروردين 1390